پیام های ایمنی :
- ایمنی در محیط کار - غرور + بي دقتي = حادثه
- ایمنی در خانه - عوامل خطر آفرين را از سر راه خود برداريد
- ایمنی در محیط کار - از وسايل استحفاظي بطور صحيح استفاده نماييد
- نشت گاز و گاز گرفتگی - مسیر دود کش مکان مناسبی برای لانه سازی حشرات و پرندگان می باشد
- ایمنی در خانه - کیف کمک های اولیه را همواره در منزل آماده داشته باشید.
- ایمنی در محیط کار - رعايت نكات ايمني ضامن سلامتي شماست
- نشت گاز و گاز گرفتگی - در صورتی که داخل کانکس یا چادری که در آن سکونت دارید، دریچه ورود هوا تعبیه نشده است ،از وسایل گرمایشی با سوخت فسیلی اکیدا استفاده نکنید.
- نشت گاز و گاز گرفتگی - هیچگاه از کباب پز یا منقل درون خانه ،گاراژ یا محوطه بسته استفاده نکنید.
- عمومی - ازحوادثگذشتهپند بگيريد و از تكرار آن جلوگيري كنيد
- هشدارهای ایمنی استفاده از کرسی برقی - استفاده از سه راهیها و موارد مانند آن امری غیراصولی و ناایمن است.
- نشت گاز و گاز گرفتگی - تعمیرونصب وسایل گرمایشی صرفا توسط مراکز مجاز و افراد متخصص انجام شود.
- ایمنی در محیط کار - شرايط نا ايمن را گزارش كنيد
- نشت گاز و گاز گرفتگی - قبل از نصب بخاری حتما مسیر دود کش را بررسی نمایید
- نشت گاز و گاز گرفتگی - اگر در محیط کار و خانه علائم سردرد و سرگیجه داشتید فورا خود را به هوای آزاد بیرون برسانید
- عمومی - از حوادث گذشته پند بگيريد
- ایمنی در محیط کار - به كاربردن صحيح وسايل حفاظت فردي ضامن سلامتي شماست
- عمومی - ايمني ضامن سلامتي است.
- بلایای طبیعی - زلزله ترسناک نیست ، ساخت و ساز غیر اصولی ترسناک است.
- ایمنی در محیط کار - ابزار ناقص را از محيط دور كنيد.
- نشت گاز و گاز گرفتگی - برای نصب بخاری و لوازم گازی حتما از شیلنگ وبست مناسب استفاده نمایید
خدا قوت همکار ` `بازگشت
غروب یک روز زمستانی بود که صدای زنگ نجات به صدا درآمد .
فورا سوار خودرو اکسور شدیم .
ستاد فرماندهی اعلام کرد که یک کامیون در جاده مشهد نیشابور در نزدیکی مسجد واژگون شده و راننده هم در داخل خودرو گیر کرده .
من به اتفاق دوست عزیزم حسن نصیب پور وراننده ی خوبمان ابراهیم عبداله آبادی به سمت محل حادثه حرکت کردیم .
همانطور که گفتم آفتاب در حال غروب کردن بود و ما باید مسیری در حدود 40 کیلومتر را بپیماییم تا به محل حادثه برسیم .
5 کیلومتر از جاده را که رد کردیم باران بسیار نرمی شروع به باریدن کرد این درحالی بود که در داخل شهر هیچ خبری از بارندگی نبود .
کمی که جلو تر رفتیم دانه های ریز باران به برف تبدیل شد و حالا دانه های ریز برف بود که به استقبالمان آمدند .
کم کم جاده لغزنده می شد و کار برای ما و به خصوص راننده سخت تر می شد .
به ابراهیم گفتم کمی سرعتت را کم کن که باز یک تیم دیگر برای نجات ما اعزام نشوند .
شدت برف و باد و سرما رو به افزایش گذاشت به طوری که حالا اگر هم راننده می خواست نمی توانست با سرعت حرکت کند .
به نزدیکی محل حادثه که رسیدیم یکی دو مورد خودروهایی را که از جاده خارج شده بودن ملاحظه کردیم . خوشبختانه کسی آسیب ندیده بود .
به دوربرگردان رسیدیم و دور زدیم حالا دیگه روی آسفالت حرکت نمی کردیم بلکه به قول راننده ها جاده شیشه بود چون به طور کامل یخ زده بود .
باز هم دو خودرو دیگر رو دیدیم که از جاده خارج شده بودند ولی کسی آسیب ندیده بود .
حالا جلو ما یک بادسان آتش نشانی از شهرداری قدمگاه در حرکت بود که در یک لحظه با ترمزی نابهنگام با یک وانت پیکان تصادف کرد.
خوشبختانه چیز مهمی نبود و ما به آرامی از کنار انها گذشتیم و در محل واژگونی کامیون توقف کردیم .
به محض اینکه از ماشین پیاده شدم بر روی آسفالت سر خوردم اما تونستم تعادلمو حفظ کنم . خدای من ابراهیم چطوری روی این آسفالت رانندگی می کرده , حتی نمی شه پیاده روش راه رفت کرد .
رفتیم پایین کنار کامیون .راننده ی بیچاره در داخل کامیون کله پا شده بود و یک پاش از پنجره کامیون بیرون بود و به سختی صدا می زد کمک کمک!
با حسن موقعیت رو بررسی کردیم و با توجه به وضعیت سختی که پیش اومده بود تصمیم گرفتیم از دو طرف با استفاده از جکهای تلسکوپی کامیون رو حرکت بدیم تا بتونیم راننده رو آزاد کنیم .
به سرعت تجهیزات رو پهن کردیم و دو جک رو در دوطرف کامیون قرار دادیم .
وضعیت بسیار سختی بود . اگر یکی از جکها رو بیشتر باز می کردیم و یا اگر به هر عنوان یکی از جکها در می رفت بار و وزن کامیون فشار سنگینی به اتاق وارد می کرد و احتمال مرگ راننده و یا آسیب شدید اون بسیار زیاد بود.
جکها رو با هماهنگی هم باز کردیم . حالا به مشکل دوم برخورد کرده بودیم . جکها داشت به انتها می رسید و ما از قبل فکر این قسمت کار رو نکرده بودیم که زیر جکها رو بالا بیاریم .
بالاخره جکها به انتها رسید و خوشبختانه مصدوم آزاد شد .
ابراهیم و امدادگران اورژانس با هم کمک کردند و راننده رو بیرون کشیدند .
مصدوم رو به سرعت روی برانکارد گذاشتند و به داخل آمبولانس بردند .
حالا فقط من و حسن اونجا مونده بودیم . نا خود آگاه هر دو نفر به سمت هم اومدیم و همدیگر رو در آغوش گرفتیم و به هم خسته نباشید گفتیم .
شاید در اون لحظات عملیات متوجه نبودیم که چه فشار روانی بر روی هر دو نفر ما بود . چون پای مرگ و زندگی یک انسان بود و ما فقط با توکل به خدا به نجات اون مرد فکر می کردیم . اما حالا که این طور همدیگر رو در آغوش گرفته بودیم می فهمیدم که چه ثانیه های سختی رو پشت سر گذاشتیم .
خاطرات بیشتر از ` `
عنوان خاطره | تاریخ خاطره | نویسنده |
---|---|---|
٠٠٠٠/٠٠/٠٠ | ||
ewew | ١٩٩۴/١١/٢١ | |
FEWFEW | ٠٠٠٠/٠٠/٠٠ | |
٠٠٠٠/٠٠/٠٠ | ||
خدا قوت همکار | ١٣٩٢/٠٧/٠٧ | |
انفجار قطار نیشابور | ٠٠٠٠/٠٠/٠٠ |